ای پسر ما دل ز تو برداشتیم


بار عشق تو به تو بگذاشتیم

تا تو ما را دوست از دل داشتی


ما تو را چون جان و دل پنداشتیم

چون تو برگشتی و دل برداشتی


از تو برگشتیم و دل برداشتیم

ما همین پنداشتیم از تو نخست


هم چنان آمد که ما پنداشتیم

تا کی از بدمهری و بیگانگی


ما تو را بیگانه وار انگاشتیم

چند از این قلاشی و ناداشتی


ما نه قلاشیم و نه ناداشتیم

مهر خرسندی کنون بر دل زدیم


تخم صبر اندر دل و جان کاشتیم

بر سرکوی تو خواندیم این غزل


رخت بر بستیم و دل برداشتیم